لغت ادبیات ل

Front 1

لابه

Back 1

التماس، تضرع، اظهار نیاز

Front 2

لاور

Back 2

رهبر

Front 3

لبیک

Back 3

در مقام اجابت گویند به معنی تو را اطاعت می کنم

Front 4

لبیک گفتن

Back 4

اجابت کردن، پذیرفتن

Front 5

لَت

Back 5

سیلی

Front 6

لَت زدن

Back 6

سیلی زدن، خدشه وارد کردن

Front 7

لت و پار

Back 7

به شدت مجروح شده و آسیب دیده

Front 8

لِجاج

Back 8

ستیزه و دشمتی، پافشاری

Front 9

لجام

Back 9

لگام، دهنه، افسار

Front 10

لُجه

Back 10

عمیق ترین جای دریا، وسط دریا

Front 11

لطیفه

Back 11

گفتار نغز، مطلب نیکو، نکته ی باریک

Front 12

لُکه دویدن

Back 12

حالتی بین راه رفتن و دویدن مانند یورتمه ی اسب

Front 13

لمحه

Back 13

مدتی اندک، چون چشم به هم زدن

Front 14

یک لمحه

Back 14

یک لحظه

Front 15

لنگ بودن کُمیت کسی

Back 15

کنایه از - ضعیف و ناتوان بودن کسی

Front 16

لنگ و لوک

Back 16

آن که دست و پایش معیوب باشد-مجازا«ضعیف و ناتوان »

Front 17

لنگر انداختن( گرفتن)

Back 17

کنایه از توقف کردن و ماندن

Front 18

لؤلؤ

Back 18

مروارید، ج-لآلی

Front 19

لهو و لعب

Back 19

بازی و سرگرمی

Front 20

لیریک

Back 20

غنا، شعری که با لیر خوانده شود

Front 21

لَیّن

Back 21

نرم