Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
47 Cards in this Set
- Front
- Back
منت خدای را عز وجل |
حمد و سپاس مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است |
|
که طاعش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت |
که فرمانبرداری از او موجب نزدیکی به اوست و شکر گذاری او باعث افزایش نعمت میشود |
|
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات |
هر نفسی که وارد بدن انسان میشود به زندگی انسان کمک میکند و وقتی که این نفس از بدن انسان خارج میشود شادی بخش حال است |
|
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب |
پس هر نفس انسان دارای دو نعمت است و برای هر کدام از آنها باید شکری به جای آورد |
|
از دست و زبان که براید کز عهده شکرش به در اید |
کسی توانایی آن را ندارد که از عهده شکرگذاری نعمت های خداوند بربیاید |
|
اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور |
برای سپاس گذاری کار میکنید و اندکی از بندگان من سپاس گذارند |
|
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای اورد |
بهتر است که بنده خدا به سبب گناهانش در درگاه خداوند عذرخواهی کند |
|
ورنه سزاوار خداوندی اش کس نتواند که به جای آورد |
در غیر اینصورت کسی قادر به شکرگذاری و سپاس سزاوار خداوند نیست |
|
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده |
رحمت فراوان خداوند همانند باران به همه میرسد |
|
و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده |
و نعمت های فراگیر او همه جا هست |
|
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد |
ابروی بندگانش را با وجود گناه آشکار آنها نمیبرد |
|
و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد |
و رزق مقرر بندگان را با وجود خطای زشت قطع نمیکند |
|
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد |
خداوند به باد صبا فرموده است تا همانند فراش در زمین سبزی و چمن بگستراند |
|
و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد |
و به ابر بهاری فرموده است تا همانند دایه گیاهان را مانند دختران در گهواره زمین پرورش دهد |
|
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته |
خداوند برای جامه نوروزی قبای سبز ورق در بر درختان گرفته است |
|
و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده |
و به مبارکی امدن بهار شکوفه را مانند کلاهی بر سر شاخه ها که مانند کودکان اند نهاده است |
|
عصاره تاکی به قدرت او شهد فایق شده |
به قدرت خداوند اب انگور به عسل خالص تبدیل میشود |
|
و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته |
و تخم خرمایی با تربیت نخل بلند میگردد |
|
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوری |
ای انسان همه افرینش در کار و تلاش اند تا تو روزی کسب کنی و شکرگذار باشی |
|
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری |
همه جهان برای تو تلاش میکنند و سرگشته و فرمانبردار تو هستند و از انصاف به دور است که تو شکر گذار خداوند نباشی |
|
در خبر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم |
در حدیثی از سرور موجودات جهان و باعث افتخار موجودات و رحمت جهانیان و برگزیده ادمیان و مایه تمامی و کمال رسالت حضرت محمد مصطفی که درود خداوند بر او و خاندان او باد آمده است که |
|
شفیع مطاع نبی کریم قیم جسیم نسیم وسیم |
او شفاعت کننده فرمانبردار پیام اور بخشنده صاحب جمال خوش اندام خوش بو دارای نشان پیامبری است |
|
باغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و اله |
به واسطه کمال خود به مرتبه بلند رسید و با جمال نورانی خود تاریکی ها را برطرف کرد همه صفاذاو زیباست بر او و خاندانش درود بفرست |
|
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر ان را که باشد نوح کشتیبان |
پیروان تو غمی ندارند ای پیامبر زیرا تو پشت و پناه انها هستی همانطور که پیروان نوح از موج دریا واهمه ندارند زیرا او کشتیبان انهاست |
|
هرکه که یکی از بندگان گناهکار پریشان روزگار |
هر گاه که یکی از بندگان گناهکار و بدبخت |
|
دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علی بردارد |
به امید پذیرفته شدن به درگاه حق توبه میکند |
|
ایزد تعالی در او نظر نکند بازش بخواند |
خداوند بلند مرتبه به او توجه نمیکند باز ان بنده توبه میکند |
|
باز اعراض فرماید |
خداوند بار دیگر از او روی برمیگرداند |
|
بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند |
بنده بار دیگر با زاری و التماس خدا را میخواند |
|
حق سبحانه و تعالی میفرماید یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له |
خداوند پاک و بلند مرتبه میفرماید ای فرشتگانم من از بنده خود شرم دارم و او جز من پناهی ندارد پس او را بخشیدم |
|
دعوتش اجابت کردم و امیدش براوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم |
دعوتش را پذیرفتم و امید او را براورده کردم زیرا از بسیاری دعا و زاری بندگانم شرمسار میشوم |
|
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده ست و او شرمسار |
کرم و بخشش خداوند را ببین که بنده گناه میکند ولی خداوند به جای او شرمنده میشود |
|
عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که |
عابدانی که جلال و شکوه خداوند را همچون کعبه میدانند به کوتاهی در عبادت خود اعتراف دارند و میگویند |
|
ما عبدناک حق عبادتک |
تو را چنان که شایسته است پرستش نکردیم |
|
و واصفان حیله جمالش به تحیر منصوب که |
ستایش کنندگان زیبایی خداوند که همچون زیور و زینت به سرگردانی منسوب شده اند میگویند |
|
ما عرفناک حق معرفتک |
تو را چنان که شایسته توست نشاختیم |
|
گر کسی وصف او ز من پرسد بی دل از بی نشان چه گوید باز |
اگر کسی توصیف معشوق را از من بخواهد نمیتوانم هیچ بگویم زیرا عاشق نمیتواند معشوق را توصیف کند |
|
عاشقان کشتگان معشوق اند برنیاید ز کشتگان اواز |
عاشق در برابر معشوق همانند کشته است و از کشته هیچ سخن و صدایی بیرون نمیاید |
|
یکی از صاحب دلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده |
یکی از عارفان در حالت تفکر و کشف و شهود عرفانی فرو رفته بود |
|
ان گه که از این معاملات باز امد |
هنگامی که از این حالت بیرون امد |
|
کی از یاران به طریق انبساط گفت |
یکی از یاران به روش خودمانی به او گفت |
|
از این بوستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی |
از این حالت عرفانی که بودی برای ما چه هدیه اوردی |
|
گفت به خاطر داشتن که چون به درخت گل رسم |
گفت در خاطرم بود که وقتی به معارف الهی برسم |
|
دامنی پر کنم هدیه اصحاب را |
برای یاران مقداری از آن را به عنوان هدیه بیاورم |
|
چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت |
وقتی به حالت عرفانی رسیدم چنان مست شدم که صبر و قرار خود را از دست دادم |
|
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و اواز نیامد |
ای بلبل عشق حقیقی را از پروانه یاد بگیر در راه عشق جان او رفت ولی صدایی از او برنیامد |
|
این مدعیان در طلبش بی خبران اند کان را که خبر شد خبری باز نیامد |
کسی که ادعای عشق دارد و مدعی شناخت معشوق است هیچ شناختی از او ندارد زیرا کسی که به اگاهی و شناخت برسد دیگر اثری از او دیده نمیشود |