• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/49

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

49 Cards in this Set

  • Front
  • Back

facile

سهل، بی محتوا، بی معنا

facility

تسهیل، راحتی امکانات

fail

مردود شدن شکست خوردن


فیل میخاستیم هوا کنیم ولی شکست خوردیم

failure

شکست ناکافی

fair

عادل منصف، بی طرف


فرپلی

fairly

١-نسبتا، تا اندازه اي: مهم$$$


٢- عادلانه منصفانه

faith

ایمان


انسانی ک ایمان داره میشه از فیسش فهمید

faithful

صادقانه قابل اعتماد باایمان

fascinate

شیفته کردن ، مجذوب کردن

fascinated

مجذوب، مسحور

fascinating

مجذوب کننده، مسحور کننده


افسانه تو جذاب و گیرا است

fault

نقص، عیب ضعف


فالت بگیرم ببینم عیب ونقصت چیه

faulty


faultless

معیوب


بی عیب ونقص

favour


favor

مطلوب و دلخواه


favorite مورد علاقه

future

آینده

feature

ویژگی مشخصه خصوصیت


در هر چهرهای یکمشخصه ویژگی هست

fetch

رفتن برداشتن و بردن


فرستادم بره دکتر بیاره

fellow

آدم رفیق درحالت عادی


ولی با کلمه دیگر معنی هم میده فلوشیپ

finance

تامین مالی. سرمایه

financial

مالی

firm

محکم قاطع


چقدر فرم عینکت محکمه

firm

محکم قاطع


چقدر فرم عینکت محکمه





firm

محکم قاطع




flesh

گوشت بدن جسم

flight

پرواز


fly

flee

در رفتن


فلنگ رو بستن و دررفتن

flood

سيل


بلاد فلاد : سيل خون blood flood

flood

سيل


بلاد فلاد : سيل خون blood flood

flow

جريان


فلوچارت همان روند جريان كار است

forgive

بخشيدن


براي دادن for give

formation

تشكيل شكل كيري

transform

دگرگون كردن تحول

fortunate

خوششانس

fortunate

خوششانس

fortunately

خوشبختانه


قيد


#unfortunately متاسفانه

fortunate

خوششانس

fortunately

خوشبختانه


قيد


#unfortunately متاسفانه

unfortunately

متاسفانه

fortunate

خوششانس


فورچون آخجون

forehead

رو به جلو

foundation

فندانسيون بنيان اساس


found بنيان نهادن


stablish

be founded on sth

برپايه چيزي بودن

be based on/ upon


be founded on/upon


be rested on

برزبايه يا اساس چيزي بودن

fundamental

بتيادي

fundamental

بتيادي

fundamentally

اساسا اصولا

influence

تاثیر گذاشتن


این پول آدم رو تحت تاثیر میذاره

influential

بانفوذ فردی ک میتونه تأثیر بذاره