• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/287

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

287 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

Feature

ارائه دادن، نشان دادن، نمایش دادن


نقش اساسی داشتن، نقش اصلی داشتن


ویژگی، مشخصه،


مشخصه ظاهری قیافه، چهره


Give though

در نظر گرفتن، تعمق کردن، مد نظر قرار دادن

Discern

تشخیص دادن، پی بردن، فهمیدن

درک کردن، مشاهده کردن، پی بردن

Kindly

با مهربانی، محبت امیز

Troubled

پر دردسر، پرتشویش،


نگران ، دلواپس

Sally

حمله ور شدن، یورش بردن

Rush عجله کردن، با عجله رفتن


عجله ، شلوغی


هول کردن، به عجله انداختن

Consternation

حیرت همرا با نگرانی و دلواپسی


بهت و تعجب

Dismay

Dismay

حیرت و ناامید کردن، نگران کردن، ترسانیدن


نگرانی و حیرت

Stare

خیره شدن، زل زدن

Brainstorm

ایده پردازی کردن، فکر روی هم گذاشتن


فکر بکر ناگهانی

I am from Missouri

مشکوکم، چشم اب نمی خورد

Catch

۱. گرفتن گرفتن و متوقف کردن شی در حال حرکت


۲. رسیدن به وسیله نقلیه ، سوار شدن


۳. گرفتن بیماری


4. مچ گرفتن، گیر انداختن ، به تله انداختن


۵. دستگیر کردن،


۵.گیر کردن مثلا لباس بین در


۶.گیر افتادن

Sweeping

گسترده ، وسیع ، کلی

Sweep

جاروب کردن، زدودن ، از این سو به ان سو حرکت دادن، روفتن،

Swing

تاب دادن، تاب خوردن، نوسان داشتن

Precocious

زودرس، پیش رس، بزرگتر از سن خود

Puberty

بلوغ

Perfunctory

با بی میلی، باری به هر جهت ، سرسری

Superfacial سطحی، کم عمق،


ظاهری، سوری


Cursory سرسری، با عجله، هول هولکی

Chagrin

حسرت، اندوه ، دلخوری


تحقیر، ناامیدی

Perverse

خودسرانه، خیره سرانه، در خطا

Contrary مخالف، ضد، مغایر

Deride

تمسخر کردن

Mock


Ridicule


Scoff

Buddy

رفیق

Rejoicing

شعف ، شادمانی ، شادی

Millennium

هزاره

Junior

تازه کار، تازه استخدام شده، کم سابقه

Senior

ارشد، مافوق،


سالخورده سالمند

Curb

کنترل کردن، جلوگیری کردن، محدود کردن


جدول کنار خیابان

Disparage

کوچک شمردن ، تحقیر کردن

Belittle Disdain Humiliate


Disperage

Discredit

بی اعتبار کردن

Disgrace ابرو کسی را بردن ، خوار کردن


رسوای، فضاحت

Laudable

قابل ستایش، ستودنی

Praithworthy ستودنی، قابل تحسین

Blunder

اشتباه فاحش،


سوتی دادن ، اشتباه کردن

Eagerness

اشتیاق،

Anxiety

تمایل ، میل

Fiasco

شکست مفتضحانه ، ، ناکامی

Despicable نفرت انگیز، مذموم،


Egregious فاحش، بسیار بد

Hilarious

خیلی خنده دار

Masticate

جویدن،

Chew up با جویدن له کردن، کاملا چیزی را جویدن

Eschew

اجتناب کردن، دوری کردن، پرهیز کردن

Value

ارزش ، قیمت


مقدار، کمیت


ارزش قائل بودن قدر دانستن


قیمت گذاری کردن، ارزش گذاری کردن

Limelight

موردتوجه عموم، مرکز توجه عموم

Fullness

پری، سیری، سرشاری

Objectionable

قابل ایراد ، ناشایست ، زشت ناخوشایند

Stir up

ایجاد کردن، درست کردن، باعث شدن


در مورد چیز منفی و ناخوشایند

Triumph

پیروزی، موفقیت


پیروز شدن، غالب شدن

Let sleeping dogs lie

پا روی دم شیر نگذاشتن، مسائل گذشته را فراموش کردن و پیش نکشیدن

Compensate

جبران کردن


غرامت دادن، خسارت دادن


دستمزد کسی را دادن

Quell

فرونشاندن، سرکوب کردن، تسکین دادن

Conquer فتح کردن، مغلوب کردن


غلبه کردن ، پیروز شدن


Put an end to پایان دادن، خاتمه دادن


Speculation

گمان ، حدس

Voluble

حراف، وراج، پرحرف

Talkative

Confidant

محرم اسرار، راز نگه دار

Companion

همدم ، همسفر

Confide

مورد اعتماد قرار دادن ،دردل کردن


راز را با کسی در میان گذاشتن

Lavish

Copious فراوان، بسیار زیاد


تجملاتی luxurious


سخاوتمند گشاده دست generous

Modest

محقر ، ناچیز


فروتن متواضع

Dubious

مشکوک ، مورد شک suspicious


مردد ، نامطمئن doubtful

Wear out

کهنه شدن، فرسوده شدن


کهنه کردن


خسته کردن

Cut one s own tHroat

خور را بدبخت کردن، به خود ضرر زدن

Merchandise

اجناس، کلای تجاری



تجارت کردن، داد و ستد کردن

Whisper

در گوشی حرف زدن، پچ پچ کردن

But then

از سوی دیگر

Riot

اشوب، اغتشاش،


شورش کردن، اغتشاش کردن

Doze

چرت زدن

Insult

توهین کردن، اهانت دادن

Emporor

امپراطور

Obsolescence

کهنگی، منسوخی، از رواج افتادگی

Exert

به کار گرفتن، اعمال کردن


سعی و تلاش کردن، تمام تلاش خود را کردن

Inquiring

کنجکاو جستجوگر

Curious p

Peculiar

خاص، عجیب و غریب

Fascination

شیفتگی، علاقمندی

Numeral

عدد

Thumb down

نشانه عدم موافقیت

Dread

بیم داشتن، وحشت داشتن


وحشت هراس ترس

Dismay

Keep away

دوری کردن، دور نگه داشتن

Remark

خاطرنشان کردن، اظهار کردن


نظر، اظهارنظر

Declare

اعلام کردن ، اعلان کردن


اضهار کردن، رسما بیان کردن

Pound

ضربه زدن، مشت کوبیدن

Hammer

Pigsty

خوکدونی، جای کثیف

Chasten

سرزنش کردن، تنبیه کردن

Chastise شدیدا سرزنش کردن

Implacable

سازش ناپذیر، سرسخت ، بسیار مصر بر مخالفت بر چیزی

Inexorable

Folly

نابخردی، ابلهی

Self supporting

خود کفا

Paroxysm

حمله ناگهانی در مورد بیماری ، فوران و طغیان در مورد احساسات

Outburst فوران انفجار


Fit تشنج، حمله

Come out

معلوم شدن، پدیدار شدن ، فاش شدن


پاک شدن لکه یا کثیفی


بیرون امدن، خارج شدن

Well up

٠٩جریان پیدا کردن رو به بالا به صورت تدریجی و مداوم، جوشیدن، جوشش یافتن

Reprehensible

سزاوار سرزنش،

Deplorable تاسف بار،اسفناک


Despicable نفرت انگیز، بیزار کننده

Jurisdiction

حوزه قضایی، قلمرو دادرسی

Skirmish

زد و خورد، کشمکش، مشاجره

Fray نزاع ، نبرد

Encounter

برخورد، مواجهه زد و خورد


مواجه شدن، روبه رو شدن،

Spy

مشاهده کردن، متوجه شدن

Full scale

تمام عیار ،

Overstep

تجاوز کردن ، قدم فرا نخادن

cause célèbre

مسئله جنجال برانگیز، پرونده جنجالی

Harass

اذیت کردن، تعرض کردن، تعدی کردن

Torment ازار و اذیت کردن شکنجه کردن


Trouble مزاحم شدن ، آزار دادن


مشوش کردن ، دلواپس کردن


مشکل دردسر هچل


زحمت


Amendment

اصلاحیه متمم

Annex ضمیمه، پیوست

Monolithic

محکم یکپارچه


سفت جامد

Stolid

بی عاطفه، بی احساس

Presence

حضور، جذبه، هیبت

Arbitrary

خودسرانه، خودکامه


قراردادی،

Dictatorial دیکتاتوری، مستبدانه


Whim خیال هوس تغیرر نظر ناگهانی ،


Capricious دمدمی مزاج بوالهوس، بی‌ثبات


Put at disadvantage

در وضعیت نابرابر قرار داشتن

Indigent

تهی دست

Fray

نزاع، نبرد،


نخنما شدن، مندرس شدن

Feast

میهمانی ،ضیافت

delinquent

بزهکار، خلافکار

Hoodlum اوباش


Hood کاپوت ماشین

Elegant

موزون برازنده شیک اراسته

Patch up

فیصله دادن، حل کردن اختلاف


حفره را تعمیر کردن


وصله زدن، بخیه زدن

Client

مشتری، موکل

one swallow does not make a summer

با یک گل بهار نمی شود

Audit

بازرسی، ممیزی، حسابرسی


بررسی کردن، رسیدگی کردن

Fraud

کلاهبرداری، تقلب ،

Arrangement

مقدمات، plan


توافق، agreement


برنامه/ برنامه ریزی plan


ارایش ترتیب position


Commence

شروع کردن

Inquiry

تحقیق، بازرسی

Emaciated

بسیار لاغر کردن یا شدن ، بسیار ضعیف کردن یا شدن


لاغر، نحیف

Gaunt نحیف ، نزار ،


Haggard خسته و ناخوش‌احوال مریض‌احوال

Waste away

تحلیل رفتن، نزار شدن، نحیف شدن

Fame

اوازه شهرت

Surge

به سرعت به پیس رفتن


به سرعت افزایش یافتن


افزایش ناگهانی، خیز زدن

Storm into

Y

Maintain order

برقراری نظم

Bewildered

گیج ، متعجب

Baffled

Tranquil

ارام، اسوده خاطر، آرامش بخش

Serene ارام اسوده خاطر

Sanqtuary

پناهگاه، سرپناه


حرم مطهر، معبد، مکان مقدس

Shelter پناهگاه، سرپناه


محافظت کردن، پناه دادن یا گرفتن

Ascend

بلند شدن، بالا رفتن، صعود کردن

Opposite

روبهرو،


مخالف، متضاد


مقابل روبرو


مخالف ضد

Break out

ناگهان اغاز شدن،


جوش زدن،

Assign

اختصاص دادن، تخصیص دادن


تکلیف دادن، محول کردن، تکلیف تعیین کردن ، مامور دادن

Fable

حکایت، داستان، حکایت اخلاقی

Sour grape

, بی ارزش کردن چیزی ک برای انسان میسر نیست


بو می دهد, بی ارزش کردن چیزی ک برای انسان میسر نیست

Exceed

بیشتر شدن، فرا رفتن، تجاوز کردن

Curtain

پرده

Disparage

کوچک شمردن، تحقیر کردن ،

Belittle


Afflict

مبتلا کردن، پریشان کردن، دامنگیر کردن

Besiege

محاصره کردن، احاطه کردن

Surround احاطه کردن، محصور کردن، فراگرفتن


Hem in محاصره کردن، دور چیزی را گرفتن

Sinister

پلید، شوم، شیطانی، شرارت بار

Privation

فقدان، محرومیت

Deprivation

Arouse

تحریک کردن، برانگیختن

Necessity

نیاز، اجبار، ضرورت


وسیله ضروری، نیاز

Distinguish

تمایز دادن، تمایز قائل شدن تمیز دادن


دیدن، نشخیص دادن

Malnutrition

سوتغذیه

Faulty

معیوب ، اشتباه ، ایراددار

Stench

بوی گند و زننده، بوی بد

Slime

لزج، لجن

Bare

اشکار ، افشا

Lay bare

اشکار کردن، افشا کردن

Plight

مخمصه، فلاکت ، بدبختی

Predicament

Pigeon

کبوتر


هالو، ادم ساده


خبرچین

Unconcerned

بی توجه، بی تفاوت، بی علاقه

Apathetic

Legion

گروه ، خیل ، جماعت

Menace

تهدید،


ادم یا چیز مزاحم مخصوصا در مورد بچه

Detective

کاراگاه، بازرس

Withdraw

عقب نشینی کردن ، عقب کشیدن


برداشت پول از عابر بانک


کنار کشیدن، کناره گیری کردن


برداشتن، دریغ کردن در مورد حمایت


پس گرفتن ور مورد گفته


جمع کردن از بازار


Withdraw

عقب نشینی کردن ، عقب کشیدن


برداشت پول از عابر بانک


کنار کشیدن، کناره گیری کردن


برداشتن، دریغ کردن


Pitch in

با سعی و جدیت شروع به کار کردن ،

Swap the horse in midstream

میانه ی کار تغییر عقیده دادن؛ نظر خود را عوض کردن؛ رأی ندادن به کاندیدایی که برای انتخابات مجدد تلاش می کند

Ubiquitous

همه جا حاضر، موجود در همه جا، متداول

Remote

دوردست، دور


کم و بعید در مورد شانص و احتمال، سرد و غیر صمیمی در مورد شخصیت

Obliterate

محو و نابود کردن ، پاک کردن

Expunge حذف و پاک کردن

Thwart

بی نتیجه گذاشتن، خنثی کردن , ممانعت کردن


Defeat پیروز شدن و شکست دادن، شکست ، خنثی و عقیم کردن


Hinder مانع شدن، سد راه شدن، جلوگیری کردن


Foil خنثی کردن، دفع کردن ، مانع شدن


Frustrate خنثی کردن بی‌اثر کردن، با شکست مواجه کردن,


مستأصل کردن ناامید کردن، بیچاره کردن

Outlet

خروجی، راه خروجی،


پریز برق


روزنه

Make up

درست کردن، ساختن، اختراع کردن ، ایجاد کردن،


جبران کردن


ارایش کردن


مرتب کردن، تمیز کردن ،


تشکیل دادن، شامل شدن


اشتی کردن

Baby talk

اوای کودکانه

At last

بالاخره

Life long

مادام العمر

Fly

مگس


دکمه شلوار زیپ شلوار


با هواپیما) سفر کردن (با هواپیما) پرواز کردن


پرواز کردن


راندن (هواپیما) به پرواز درآوردن (هواپیما یا بادبادک)


راندن (هواپیما) به پرواز درآوردن (هواپیما یا بادبادک)


به اهتزاز درآمدن به اهتزاز درآوردن، در هوا تکان خوردن


سریع سپری شدن (زمان) سریع گذشتن


فرار کرون


پخش شدن منتشر شدن

Pop up

ظاهر شدن، سر وکله پیدا شدن

Stare out


خیره شدن به کسی طوری که احساس ناراحتی کند

Harbinger

نویدبخش، پیشرو، قاصد ، پیشگام

Forerunner پیشگام، پیشرو


Advance notice اعلام یا اطلاع قبلی

Malignant

بدخیم، حطرناک

Mug

لیوان دسته دار ،


ادم احمق و ساده لوح


قیافه، صورت و ریخت


زورگیری کردن، اخاذی

Turn up

ظاهر شدن، رسیدن به مکان مشخص،


زیاد کردن،


پیدا کردن یا شدن



Foul

گند، متعفن


بسیار بد


قبیح ، شنیع، ناپسند


خطا کردن ، مرتکب خطا شدن

Table manner

اداب غذاخوری

Breeze

نسیم

Swirl

چرخیدن ،


چرخشی، حرکت چرخشی

Wail

شیون کردن، گریه و زاری کردن ،

Clamor

سر و صدا، غوغا


هیاهو کردن

cool their heels

معطل شدن، منتظر ماندن

Excruciating

ازار دادن، شکنجه دادن


مشقت بار، جان فرسا، طاقت فرسا

Agonizing بسیار رنج اور و دردناک

Still

بی حرکت ، ارام،


ارام کردن یا شدن ، ساکت کردن


دستگاه تقطیر

Fretful

بی تاب، بی قرار ، بد خلق، نق نقو

Worrisome نگران کننده ،


Succumb

تسلیم شدن، از پای در امدن


هلاک شدن ، مردح ، از پای در امدن


Yield به بار اوردن، تولید کردن ، دادن


تسلیم شدن


محصول ، بازده ، تولید


Give way کوتاه امدن، تسلیم شدن ،


شکستن مخصوصا وقتی تحت فشار قرار می گیرد

Grief stricken

غمزده، غمگین، محزون ، عزادار

Behalf

از طرف، از جانب

Reverberate

طنین انداختن، پژواک کردن

Reecho دوباره منعکس شدن


Resound طنین افکن شدن، پژواک کردن

Respite

مهلت، امان، استراحت، وقفه مخصوصا در مورد چیز بد ک متوقف می شود

Plunk

تلپی افتادن، قار قار کردن

Roar

غوغا کردن، هیاهو کردن، داد و فریاد زدن


غریدن ، خروشیدن


a red herring

نخود سیاه ، رد گمک کنی

Bankruptcy

ورشکستگی

Herring

شاه ماهی

Corporation

شرکت

Debt

وام بدهی

Rubble

اوار, پاره سنگ، خاک و اجر، اثار مخربه

Debris

Strew

پخش کردن، پراکنه کردن، گستراندن

Divine

الهی ، خدایی، مقدس، آسمانی

Nap

چرت، چرت زدن

Snooz

Extortion

اخاذی، زورگیری

Pillage

غارت و تاراج کردن،


غارت، تاراج، چپاول

Go forth

J

In some ways

از جهتی، تا حدی

Illogical

غیرمنطقی، نامعقول

Adverse

نامساعد، ناسازگار، منفی

Unfavilorable نامساعد نامطلوب


Harmful مضر،زیان بار

Asset

دارایی، سرمایه

Bigot

متعصب، کوته فکر

Diversify

تنوع بخشیدن، متنوع کردن،


متنوع و گوناگون شدن ،

Holding

سهام


ملک تصزفی،


دارایی

Publicity

تبلیغات

Table rouser

ادم عوام فریب

Spill

ریختن، پراکنده شدن

Spoill the bean

بند رو به آب دادن رازی را لو دادن

Impresario

مدیر برنامه ریز، مدیر اماکن تفریحی و نمایشی

Squad

یگان، واحد، جوخه


تیم

Entourage

ملازمان، اطرافیان، همراهان، جمع

Attendant متصدی همراه


خدمتکار ، همراه

Virulent

بدخیم و مهلک و خطرناک،


بدخواهانه، خصمانه، دشمنانه


Venom

سم زهر


کینه نفرت

Spite کینه، دشمنی


Malice بدجنسی، کینه توزی


Poison

Spew

بیرون دادن، فوران کردن، با فشار خارج کردن

Throw up بالا اوردن


Vomit


Eject

Census

سرشماری

Lunatic

دیوانه وار، احمقانه


ادم دیوانه

Mad


Fringe حاشیه، لبه


Lunatic fringe جناح بسیار افراطی،

Hatemonger

کینه توز، نفرت افروز

Extend a welcome

خوشامدگویی

Demolish

تخریب کردن، ویران کردن ، کوبیدن

discourtesy

بی ادبی، بی نزاکتی، بی احترامی

Bereaved

داغدیده، سوگوار

to keep a stiff upper lip

خم به ابرو نیاوردن، علی رغم مشکلات جرات یا پشتکار خود را حفظ کردن

Loath

بی میل و تمایل

Unwilling بی میل نامتمایل


Reluctant بی میل


Loathe نفرت داشتن

Simply

حقیقتا، واقعا


فقط just


به سادگی

Solicit

تقاضا کردن، در خواست کردن

Beg


Implore التماس کردن، خواهش کردن ، عجز و لابه کردن


Earnestly جدی، با حرارت، با شور و شوق


Seek earnestly

Astute

تیزبین، هوشیار، دقیق، زیرک ،

Keen تیز،


مایل، مشتاق، علاقمند،


باهوش، تیز ، زیرک


قوی، شدید


Shrewd زیرک ، باهوش


Adroit زیرک، زبردست، باهوش


Perspicacious زیرک، باذکاوت، تیزهوش

Standpoint

دیدگاه، نظر

Advocate

طرفداری کردن، حمایت کردن

Contend

ادعا کردن، مدعی شدن،


سرروکله زدن ، دست و پنجه نرم کردن

Ineffectual

بی اثر، بیهوده، بی فایده

Unrealistic

غیرواقع بینانه

Chersh

گرامی داشتن، عزیز شمردن

Preach

موعظه کردن، سخنرانی مذهبی کردن


نصیحت کردن، درباره اخلاقیات سخن گفتن

Haterd

نفرت، تنفر

Hate


Aversion

Warp

تحریف و گمراه کردن، منحرف کردن


کج و معوج شدن، تاب برداشتن

Mortgage

وثیقه قرار دادن، گرو گذاشتن، رهن دادن


وام مسکن

to have cold feet

نگرانی یا دودلی بیش از حد برای ،ترسیدن یانجام کاری که از قبل برنامه ریزیشده

Scrutinize

به دقت موشکافی و بررسی کردن، وارسی کردن، به

Back to the wall در تنگنا بودن، سخت گرفتار بودن

ا

Creepy

ترسناک


چندش اور

Nefarious

شنیع، زشت غیر اخلاقی

Villanious شرور، پست فطرت، خبیث





Visious بدجنس خشن و بی رحم


شدید



Amicable

دوستانه، مصالحه امیز

Peaceful

Insane

دیوانه،


احمقانه، دیوانه وتر ، ناعاقلانه

Vexatious

آزار دهنده، مزاحم، پرزحمت

Annoying


Pesky

Drag on

به درازا کشیدن ، بیش از حد طول کوشیدن

Handle

مدیریت اداره و کنترل کردن


رسیدگی کردن، به کاری پرداختن، انجام دادن،


تحمل کردن


دستگیره


Malady

بیماری مرض، اختلال

Affliction

Homesickness

دلتنگی برای زادگاه

Counteract

بی اثر کردن، خنثی کردن،

Imply

به چیزی اشاره داشتن، به طور غیر مستقیم اشاره کردن،

Hint

Buzz

وزوز کردن،


به صدا در امدن، زنگ زدن

Bigotary

تعصب، سرسختی

Treatment

رفتار طرز برخورد

Furnish

فراهم کردن، تامین کردن، تهیه کردن


دارای اثاثیه کردن

Opinion molder

نظریه پرداز

to look a gift horse in the mouth

دندان اسب پیش کش را شمردن

Measure

میزان


اقدام


مقیاس


ارزیابی کردن، مقایسه کردن

Full blown

با تمام علائم، پیشرفته


تمام کمال ، کامل

Desist

دست کشیدن، خودداری کردن، دست برداشتن از

Cease متوقف کردن،دست کشیدن، متوقف شدن


Stop

Peruse

مطالعه و مرور کردن، به دقت خواندن ،

Inclement

نامساعد و طوفانی ، نامتعادل، شدید،

Recoil

خود را پس کشیدن، یکه و جا خوردن ، واکنش داشتن ،

Draw back خود را) عقب کشیدن پس کشیدن

Premonition

پیش اگهی، خبر، اخطار , دلشوره

Forewarn پیش اگهی دادن، بر حذر داشتن، از قبل هشدار دادان


Forbodding نفوس بد، ولشوره

Hush

سکوت،

Gnawning

آزار دهنده، مثل خوره

Miserable

بدبخت، بینوا، بیچاره ،

Hysterical

هیستریک، عصبی،

To pay the piper

تقاص پس دادن، عواقب کاری را پس دادن ،

Obsess

دیوانه چیزی بودن، وسواس داشتن، عقده داشتن، مدام به چیزی فکر کردن

Haunt پی در پی در ذهن تکرار شدن، پی در پی موجب آزار شدن


پاتوق


Preoccupy فکر یا ذهن خود را مشغول کردن


Doleful

محزون، غم انگیز

Melancholy غم و اندوه، حزن


اندوهگین، ماتم زده ، محزون ،


Lugobrious محزون، غم انگیز ، غمگین ،


Gloomy غمگین مایوس، افسرده محزون

Wan

کم رنگ، بی حال، ضعیف

Fade کم رنگ شدن ، پریدن


ناپدید شدن، محو شدن


Pale کم رنگ رنگ پریده


رنگ پریده و کمرنگ شدن

Dash out

به سرعت خارج شدن

Pertinent

مرتبط به جا به موقع

Felicity

نشاط، شادی


فصاحت، بلاغت

Joy

Ruddy

قرمز رنگ، سرخ رنگ ،

Breed

نژاد،


پرورش دادن حیوانات

On the carpet

مورد مواخذه، توبیخ و تنبیه قرار گرفتن

Elusive

گریزان، دیرفهم، دشوار

Allure

جاذبه کشش گیرایی،

Dispose

دور ریختن، از شر چیزی خلاص شدن ، دور انداختن

Frustrate

خنثی کردن، بی اثر کردن، با شکست مواجه کردن ،


مستاصل کردن، ناامید کردن ، بیچاره کردن

Foil خنثی کردن، دفع کردن یا مانع شدن


Thwart بی نتیجه گذاشتن، خنثی کردن


Counterect

Histrionic

نمایشی، وابسته به نمایش و هنر پیشیگی

Irrelevent

نامربوط، بی ربط، غیضروری

Interject

حرف کسی را قطع کردن، بین چیزی امدن

Squeamish

نازنارنجی، حساس،


Fastidious جزئی‌نگر مشکل‌پسند، ایرادگیر


Particular سخت گیر ایراد گیر وسواسی

Engrossed

مجذوب، مشغول

Absorbed

To tilt the windmill

دشمن فرضی جنگیدن؛ با دشمن خیالی مبارزه کردن