• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/50

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

50 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

pursue

دنبال کردن تعقیب کردن

need for speed hot pursuit مثل most wanted

perplex

گیج کردن

با ظرف پلکسی شیشه ای زدم تو سرش گیج شد

bewilder

گیج کردن

این منو گیج میکنه


باعث میشه کسگیجه بگیرم

confuse

گیج کردن

confound

گیج کردن

مثل کنفیوز گیجم میکنه

baffle

گیج کردن

بوفالو منو زد گیج کرد

intervene

مداخله کردن در میان آمدن

آقای vene تو قضیه ی ما مداخله کرد و اینتر شد

reveal

معلوم کردن آشکار کردن فاش کردن نشان دادن

رواله؟


معلومه ک رواله

utilize

به کاربردن استفاده کردن

من از بوتولیز استفاده کردم

surpass

بهتر بودن از. پیش افتادن از

pass عبور کردن


suppress

سرکوب کردن مانع شدن

سوپر پرس کردن و مانع از گل خوردن شدن

extract

استخراج کردن بیرون کشیدن

negate

بی اثر کردن

نگات بی اثر شده.

extraction

استخراج

از اکستراکت میاد بیرون

counteract

بی اثر کردن. خنثی کردن

کنترات برداشتیم که بی اثر کنیم

disruptive

مختل کننده. مخل

این واژه مغز منو مختل کرد

probe

بررسی کردن جستجو کردن

یه وسیله تو علم پزشکی که سرش یه دوربین داره و مثل میله میفرستن تو سولاخ سنبه های بدن تا کاوشگری کنه

investigate

بررسی کردن جستجو کردن

detect

یافتن. کشف کردن. تشخیص دادن

قضیه detective

Phenomenon

پدیده

apex

اوج قله

apex~ajax


آژاکس همش تو اوج بود

career

شغل

summit

اوج قله

ما تو تابستون summer میخوایم بریم به اوج قله ی دماوند

Zenith

اوج قله

زنیت روسیه همش تو اوج بود

obstacle

مانع

پاپستیکل توی انیمیشن زوتوپیا مانعی بود برای همستر ها

devote

وقف کردن اختصاص دادن

من vote(رای) خودمو به تو اختصاص میدم

interpret

تفسیر کردن ترجمه کردن

چرتو پرت ترجمه و تفسیر کردن

dispute

بحث کردن. مشاجره کردن

discuss

articulate

شمردن واضح سخن گفتن سخنور

هنر سخن گفتن

reflect

فکر کردن منعکس کردن

reflection

انعکاس. تفکر

trait

ویژگی خصوصیت

arrogance

خودبینی تکبر

آراگون آدم مغروری بود

implicate

دلالت کردن بر حضور فردی در امری ناپسند

evidence

گواه مدرک

ponder

تفکر کردن. عمیق اندیشیدن

پاندا تفکر میکنه

contemplate

تفکر کردن اندیشیدن

تم مغزی میشه فکر کردن

reflect

تفکر کردن عمیق اندیشیدن

opaque

مبهم غیر شفاف. کدر

deduce

نتیجه گرفتن استنباط کردن

من نتیجه گرفتم که این دو دیوثن

deduction

استنباط. کسر

از دو دیوث میاد

forestall

جلوگیری کردن. پیش دستی کردن

foremost

مهمترین برترین . در درجه نخست

برای بیشترین اهمیت

primary

مهم ترین. برترین اصلی . در درجه اول

گوشی های پرایم اصلی ترین نمونه ها هستن

chief

اصلی. در درجه نخست. مهم ترین

chief~chef


سر آشپز مهمترین و اصلی ترین نقش رو در رستوران داره

principal

مهمترین برترین. در درجه نخست اصلی

پرینس سیپال مهمترین پرنس تاریخ

amenity

عامل رفاهی

عامنتی عامل رفاهی

pristine

دست نخورده. آغازین. در وضعیت اولیه

تینیجر های پاریس همشون ویرجینو باکره ان

trite

پیش پا افتاده. معمولی. خالی از لطف

تیرت معمولیه

commonplace

پیش پا افتاده معمولی