• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/53

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

53 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

persist

پافشاری کردن

subsist

گذران کردن پول و غذای کافی برای زنده ماندن

وضعیت من و اکثریت ملت ایران

insist

پافشاری کردن

detest

تنفر داشتن😒🤢🤮

hate

تنفر داشتن😒🤢🤮

loath

تنفر داشتن😒🤢🤮

loot غارت کردن


غارت به قبیله ای که ازش تنفر داری

despise

تنفر داشتن😒🤢🤮

abhor

تنفر داشتن😒🤢🤮

complacent

از خود راضی 😌😎

halt

وفقه متوقف کردن 🛑 🚫

هالک متوقفت کرد

elapse

سپری شدن ⌚

culminate

به اوج رسیدن. انجامیدن. منتهی شدن. به نتیجه رسیدن ✔️ 🎯

خیلی آروم و بی سرصدا به اوج رسید و موفق شد

miraculous

معجزه آسا 🧝🏻‍♂️ 🧙‍♀️✨🔮


معجزه

miracle

soar

بالا بردن به اوج رسیدن ⛰️

از سر سره بالا بردن

negotiate

مذاکره کردن

manipulate

اداره کردن به ‌شیوه ای غیر صادقانه. ماهرانه عمل کردن. دستکاری کردن

declare

اظهار داشتن. اعلام کردن

distract

پرت کردن حواس

distraction

حواس پرتی

arrest

دستگیر کردن

insert

قرار دادن اضافه کردن

involve

درگیر کردن

debate

بحث. بحث کردن

د بسه دیگه بحث کردن بسه

current

جاری

abet

تشویق کردن به انجام کار نادرست 👏❌

تماشا چیا عابدزاده رو به انجام کار نادرست تشویق کردن


برات دست زدیم تا آبت بیاد

abate

فروکش کردن. کاهش یافتن

debacle

شکست تمام عیار. افتضاح

با کله رفت تو جنگ و شکست خورد

consequence

نتیجه پیامد

result

نتیجه

outcome

نتیجه

corollary

نتیجه پیامد

جوجه لاری نتیجه ش میشه خروس لاری

schedule

برنامه جدول زمانی

inherent

ذاتی اصلی

inevitable

اجتناب ناپذیر

unavoidable

اجتناب ناپذیر

commitment

تعهد التزام

improve

اصلاح کردن بهبود بخشیدن

improvement

بهبود اصلاح

deviate

منحرف کردن

تنش انحرافی. deviate stress

closure

بستن انسداد

precede

مقدم بودن. پیش از چیزی آمدن

proceed

پیش رفتن ادامه دادن

پروسه ای که هنوز ادامه داره

recede

کنار کشیدن

رسید رو بگیرو کنار بکش

implement

انجام دادن. اجرا کردن

complement

مکمل. تکمیل کننده

supplement

مکمل تکمیل کننده

restore

بازگرداندن به وضع اولیه

coincide

همزمان بودن. در یک زمان اتفاق افتادن

coincident

همزمان

incorporate

جادادن. یکی کردن

preface

مقدمه آغاز کردن

descriptive

توصیفی

conclude

نتیجه گرفتن. به پایان رساندن

ابر ها با همدیگه به این نتیجه رسیدن که این نقطه ببارند


(حسن روحانی) 🤦🏻‍♂️