Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
72 Cards in this Set
- Front
- Back
پوییدن |
رفتن برای رسیدن به مقصدی ، رفتن، تلاش |
|
ثنا |
ستایش ، سپاس |
|
جزا |
پاداش کار نیک |
|
جود |
بخشش ، سخاوت ، کرم |
|
حکیم |
دانا به همه چیز ، دانای راست کار |
|
روی |
مجازاً امکان ، چاره |
|
سزا |
سزاوار ، شایسته ، لایق |
|
عزّ |
ارجمندی ، گرامی شدن ، مقابل ذُلّ |
|
مَلِک |
پادشاه ، خداوند |
|
نماینده |
آن که آشکار و هویدا میکند ، نشان دهنده |
|
وهم |
پندار ، خیال ، تصور |
|
اعراض |
روی گرداندن از کسی یا چیزی ، روی گردانی |
|
اِنابت |
بازگشت به سوی خدا ، توبه ، پشیمانی |
|
انبساط |
حالتی که در آن احساس ملاحظه و رودربایستی و بیگانگی نباشد ، خودمانی شدن |
|
باسق |
بلند ، بالیده |
|
بنات |
ج بنت ، دختران |
|
بنان |
سر انگشت ، انگشت |
|
تاک |
درخت انگور ، رَز |
|
تتمه |
باقی مانده |
|
تتمه ی دور زمان |
مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت |
|
تحیر |
سرگشتگی و سرگردانی |
|
تضرع |
زاری کردن ، التماس کردن |
|
تقصیر |
گناه ، کوتاهی ، کوتاهی کردن |
|
جسیم |
خوش اندام |
|
حلیه |
زیور ، زینت |
|
وظیفه روزی |
رزق مقرر و معین |
|
شفیع |
شفاعت کننده ، پایمرد |
|
شهد |
عسل |
|
شهد فایق |
عسل خالص |
|
صفوت |
برگزیده ، برگزیده از افراد بشر |
|
عاکف |
کسانی که در مدت معینی در مسجد بماند و به عبادت بپردازد |
|
عصاره |
آبی که از فشردن میوه یا چیز دیگر بدست آورد ، افشره ، شیره |
|
فاحش |
آشکار ، واضح |
|
فایق |
برگزیده ، برتر |
|
فراش |
فرش گستر ، گسترنده فرش |
|
قبا |
جامه ای جلو باز که از جلو با دکمه بسته شود |
|
قدوم |
آمدن ، قدم نهادن ، فرا رسیدن |
|
قسیم |
صاحب جمال |
|
کرامت کردن |
عطا کردن ، بخشیدن |
|
مراقبت |
در اصطلاح عرفانی یعنی توجه تمام و کمال بنده به وجود خدا در همه لحظات زندگی ، نگاه داشتن دل از توجه به غیر خدا |
|
مزید |
افزونی ، زیادی |
|
مُطاع |
فرمانروا ، اطاعت شده ، کسی که دیگری از او اطاعت کند |
|
معاملت |
اعمال عبادی، احکام و عبادات شرعی ، در اینجا یعنی مراقبت و مکاشفت |
|
معترف |
اقرار کننده ، اعتراف کننده |
|
مَفخر |
هر چه بدان فخر کنند و بنازند ، مایه افتخار |
|
مفرِح |
شادی بخش ، فرح انگیز |
|
مکاشفت |
کشف و آشکار ساختن ، در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق |
|
منسوب |
نسبت داده شده |
|
منت |
سپاس ، شکر ، نیکویی |
|
منکَر |
زشت ، ناپسند |
|
موسم |
فصل ، هنگام ، زمان |
|
ناموس |
آبرو ، شرافت |
|
نبات |
گیاه ، رُستنی |
|
نسیم |
خوش بو ، بویا |
|
واصف |
وصف کننده. ستاینده |
|
وسیم |
دارای نشان پیامبری |
|
وظیفه |
مقرری ، وجه معاش |
|
موجب |
سبب |
|
برآمدن(نَفَس) |
بالا آمدن نفس ، بازدم |
|
خِلعت |
جامه ای که به عنوان هدیه ببخشند |
|
در بر گرفته |
پوشانده ، بر تن کرده ، داراست ، شامل است |
|
خبر |
حدیث ، گفتار پیامبر و امامان |
|
دُجیٰ |
تاریکی |
|
بی دل |
دل داده ، عاشق |
|
صاحبدل |
عارف ، دل آگاه |
|
کِلْک |
قلم |
|
بَط |
مرغابی |
|
فرو گذاشتن |
سستی ، کوتاهی کردن، اهمال |
|
قصدْ پیوستن |
قصد کردن |
|
منشی |
نویسنده ، کاتب ، دبیر |
|
عُلیٰ |
بلندپایگی ، والا مقامی |
|
ادیب |
آداب دان ، ادب شناس ، سخندان درمتن معلم و مربی |