• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/59

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

59 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Perseverance

پشتکار

Determined attitude

عزم راسخ

At the wheel

پشت فرمان

Feel asleep

خواب بردن

Semiconscious

نیمه هوشیار

Overdose

مصرف بیش از حد

Confront

مواجه شدن- روبرو شدن

Deal with

روبرو شدن- مواجه شدن

formulate

تدوین کردن- قاعده مند کردن

Self-esteem

عزت نفس

Run accross

برخورد کردن

intuit

درک کردن

inspire

الهام بخشیدن- ترغیب کردن

Drop out

ترک تحصیل کردن- از قلم افتادن

If you were

اگه قرار بود

cope

از عهده چیزی برآمدن

Wealthy

ثروتمند- توانگر

ghetto

زاغه- فقیر نشین

rural

روستایی

suburban

حومه شهری

loneliness

تنهایی

Compiled

گردآوری کردن- جمع آوری کردن

Peanut

بادام زمینی

Committed to his dream

او به رویاییش متعهد بود

Impress

تحت تاثیر قرار گرفتن

pursue

دنبال کردن- تعقیب کردن

Persist

پافشاری کردن

By the time he turned 20

وقتی ۲۰ ساله شد

Go to foundation

به موسسه مراجعه کند

stern

عبوس

Poured his heart out

هرچی در دلش بود بیرون میریخت

Vice-president

معاون

fund

سهام- دارایی- موجودی- تامین کردن- سرمایه گذاری کردن

Vow

قسم خوردن

tailor

در خور کردن- سازماندهی کردن

turn down

رد کردن

crumble

فرو ریختن- خرد شدن

grant

اعانه- کمک - بورس تحصیلی

desperation

نا امیدی

conviction

اعتقاد راسخ- عقیده

Lunch date

قرار ناهاری

His anxiety got the better of him

اضطراب بر او چیره گشت

crush

مچاله کردن- له کردن- فشردن

cone

قیف بستنی

surreptitious

نهانی- محرمانه

frantic

عصبانی- از کوره در رفتن

Vendor

دستفروش- فروشنده

napkin

دستمال

bunch

خوشه- دسته

Bursting into laghter

بلند خندید

miserable

درمانده

Trustee

هیئت امنا

Tear pressing behind his eyes

اشک در چشم جمع شدن

Go down the drain

در حال فنا شدن بود

unanimously

به اتفاق آرا

Stammer

لکنت- من‌من کردن

identify

شناسایی کردن- مشخص کردن

commitment

تعهد

manifest

لیست وسایل- لیست مسافران- تحقق بخشیدن